سال 1392 با همه خوبی ها و بدیهایت کنارت لحظات خوبی داشتم. خوش گذشت... اگر الان در تجسم انسانی روبروم بودی اول از همه یه سیلی محکم بهت میزدم بخاطر همه شکنجه هایی که دادیم... بعد یه ماچ محکمت میکردم.. بخاطر فرصت های خوبی که بهم دادی... یادته همیشه سر اینکه قدر هم را بدانیم چقدر با هم دعوا داشتیم؟! یادش بخیر...
هر وقت دنبالت می دویدم .. تو هم تندتر میدویدی... عجب رقابت پوچی داشتم باهات.. همیشه از من جلوتر میدویدی ای زمان.. تا روزی که یاد گرفتم باهات رفیق شم... اونوقت حضور هم دیگه را در هم حس کردیم...بعدش همه چیز درست شد...اینم یادش بخیر...
الان دیگه وقت خدافظی نزدیک و نزدیک تر میشه... من که میدونم دست از سرم بر نمی داری! خودت میری اما یادت هی میاد سراغم دوباره...
فقط تورو خدا با سال 93 تو ذهنم نجنگ....خصوصا اگر ازت بهتر از اب در اومد...قول میدهم سال 93 را به رخت نکشم... تو اندازه خودت برایم عزیزی همیشه .. تو تنها سالی هستی که من فراموشش نمیکنم...پس مطمئنا اندازه خودت را فهمیدی که چقدر برایم بزرگی...حالا که اینطوره قول بده نجنگیااااااااا
خیلی خوشگل و متین و موقرانه بشین تو قاب مخصوص خودت گوشه دلم...
همین دیگه ... اهان.. خدا کنه اگر دلم برات تنگ شد.. از سر خوشحالی باشه نه حسرت...
من خدافظی خب بلد نیستم... از اونی که دوستش دارم... تو هم که داری میری... من بگم وایستا هم نمیمونی..
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها، ،
برچسبها: سال 92, , , خداحافظ ,